باران که می بارد دلم بهانه ی تو را دارد یاد تو و برق چشمانت گرمی دستانت
صدای خنده هایت باز دیوانه ام می کند تا به حال اینگونه عاشق بوده ای که
صدای باران را واژه واژه دوستت دارم بشنوی که انگار صدای پای تو در این
حوالی پیچیده می بینی همه چیز به تو و عشق به تو ختم میشود بهار باران و من ...........
:: برچسبها:
دلنوشته فراق,
|